paroles de chanson Shalat - Ragheb
ای
که
پهلو
زده
بر
قرص
قمر
چشمانت
آدمی
محو
تماشای
لب
خندانت
من
نگویم
سخنی
جز
سخن
از
خنده
ی
تو
چه
شود
سر
بگذارم
به
روی
دامانت
نکند
روزی
نگویی
سخنی
از
حالت
دلخوشم
من
به
همین
چند
خبر
از
احوالت
همه
ترسم
شده
چشمان
گنهکار
رغیب
نکند
زلف
تو
بیرون
برود
از
شالت
وای
از
چشم
جادوگر
تو
کاش
من
بنشینم
برتو
ای
جان
که
تو
تاج
سرمی
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.