paroles de chanson Bahar Man - Shahram Shabpareh
بهار
من
گذشته
شاید
چرا
تو
جلوه
ساز
این
بهار
من
نمی
شوی
چه
بوده
آن
گناه
من
که
یار
من
نمی
شوی
بهار
من
گذشته
شاید
بهار
من
گذشته
شاید
شکوفه
ی
جمال
تو
شکفته
در
خیال
من
چرا
نمی
کنی
نظر
به
زردی
جمال
من
بهار
من
گذشته
شاید
بهار
من
گذشته
شاید
تو
را
چه
حاجت
نشانه
من
تویی
که
پا
نمی
نهی
به
خانه
من
چه
بهتر
آن
که
نشنوی
ترانه
من
نه
قاصدی
که
از
من
آرد
گهی
به
سوی
تو
سلامی
نه
رهگذاری
از
تو
آرد
برای
من
گهی
پیامی
بهار
من
گذشته
شاید
بهار
من
گذشته
شاید
سیمین
بری
گل
پیکری
آری
از
ماه
و
گل
زیباتری
آری
همچون
پری
افسونگری
آری
دیوانه
رویت
منم
چه
خواهی
دگر
ازمن
سرگشته
کویت
منم
نداری
خبر
از
من
هر
شب
که
ماه
درآسمان
گردد
عیان
دامن
کشان
گویم
به
او
راز
نهان
که
با
من
چه
ها
کردی
به
جانم
چه
ها
کردی
هم
جان
و
هم
جانانه
ای
اما
در
دلبری
افسانه
ای
اما
اما
ز
من
بیگانه
ای
اما
دیوانه
ام
خواهی
چرا
ای
آفت
دلها
آزرده
ام
کردی
چرا
ای
نو
گل
زیبا
Attention! N'hésitez pas à laisser des commentaires.