Текст песни Rasoule Rastakhiz - Dariush
ای
ابر
مرد
مشرقی
ای
کوه
ای
نگهبان
قدسی
خورشید
روشنایی
آتش
زرتشت
یادگار
صداقت
جمشید
ناجی
سربلندی
انسان
ای
توپیغمبر
ای
اهورایی
ای
برای
تو
این
هیولاها
همه
کوکی
همه
مقوایی
باکتاب
ترانههای
من
نه
قصیده
غزل
سپاس
توست
مرد
اسطورهای
شعر
من
مخمل
قلب
من
لباس
توست
با
کتاب
پدربزرگ
من
قصه
رویش
تباهیهاست
قصه
امتداد
شب
تا
شب
قصه
ممتد
سیاهیهاست
دفتر
کهنه
پدر
اما
پر
سؤال
و
گلایه
وتردید
حرف
اگر
هست
حرف
تنهایی
حرف
آیا
و
حسرت
و
امید
با
پدر
آرزوی
باغی
بود
روی
خاکی
که
شکل
مُردن
داشت
بس
که
تن
تشنه
بود
خاک
من
پدرم
شوق
جان
سپردن
داشت
با
من
اما
سبد
سبد
میوه
از
درخت
غرور
باغستان
کوزه
کوزه
زلال
نور
و
عشق
برای
قلب
تشنه
انسان
با
کتاب
ترانههای
من
نه
قصیده
غزل
سپاس
توست
مرد
اسطورهای
شعر
من
مخمل
قلب
من
لباس
توست
با
کتاب
ترانههای
من
نه
قصیده
غزل
سپاس
توست
مرد
اسطورهای
شعر
من
مخمل
قلب
من
لباس
توست
مشرقی
مرد
پاسدار
شرق
معنی
جاودانه
اعجاز
خاک
اگر
خنده
کردو
گندم
داد
از
تو
بود
ای
بزرگ
باران
ساز
ای
رسول
بزرگ
رستاخیز
دست
حق
بهترین
سلاح
توست
فاتح
پاک
در
زمان
جاری
رخش
تاریخ
ذوالجناح
توست
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.