Текст песни Tanhayi - Ho3ein , Sadegh
دوباره
بارید
از
آسمون
شهر
برف
زوده
ولی
پاییز
نیومده
در
رفت
میان
پایین
از
بالا
دونه
های
برف
الهی
شکر
همه
چی
روبراهه،
من
همون
که
روزی
بود
اونقدی
که
روزی
بود
راضی
بود
بسش
بود
دنیا
توی
دستش
بود
زیر
پاش
لرزش
شد
دنیاش
بی
ارزش
شد
طَرد
شد
سرد
شد
توی
مشکل
غرق
شد
شدش
یه
مَرد
مُرده
بین
زنده
ها
همیشه
تک
و
تنها
دور
از
اجتماع
دیر
اومد
و
زود
رفت
غرورشو
خرد
کرد
امروز
و
فرداهاش
از
دیروزش
پوچ
تر
تکوندم
شونه
هامو
اشک
روی
گونه
هامو
واستادم
رو
جفت
پاهام
و
زیر
پرچم
خدام
و
کندم
کلا
از
همه
این
آدمای
مسخره
حتی
شهرم
پر
تنش
هر
روزش
یه
جور
مسأله
همینه
سازِ
زندگی
و
غم
با
مسیر
تارش
میمونه
با
من
با
پای
پیاده
همینه
سازِ
زندگی
و
غم
با
مسیر
تارش
میمونه
با
من
با
پای
پیاده
یه
نگا
بنداز
توی
شب
چراغا
روشنن
توی
شهر
همه
چی
قشنگه
اما
از
این
بالا
مثل
بارونه
زیر
چتر
حس
شاعرانه
ندارم،
اصلا
یک
از
خودم،
دو
از
این
آدما
خستم
که
قفل
میشن
رو
شعرای
فیریکی
فروغ
و
تلخی
حقیقت
و
شیرینی
دروغ
همه
گمن
و
یه
جوری
نقشن
یا
بُکُنن،
یا
تو
فاز
پایین
و
پرچم
یه
سری
تو
همین
رنگا
می
میرن
و
یه
سری
تو
نخ
جیب
و
نتیجه
چند
چند
حرفام
نقده
نسیه
نی
تو
گوش
خریدار
بیار
من
مسیر
و
قیر
تنها
باش
چون
واست
مفیده
مث
من،
یکی
که
سایه
اش
سفیده
همینه
سازِ
زندگی
و
غم
با
مسیر
تارش
میمونه
با
من
با
پای
پیاده
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.