Текст песни Abraa - Navid
منو
قطارم
جا
گذاشت،
روی
دستام
پا
گذاشت
پاهامم
منو
جا
گذاشت،
با
بلیطم
تنهام
گذاشت
قصه
مون
خبر
داغ
صبح،
بیا
بدون
اجازه
چاپش
کن
زیر
لب
بخون
تکرار
شیم،
شعرمو
نوای
سازش
کن
امید،
یه
جایی
زیر
سنگه،
صلح
هنوز
اسیر
جنگه
کفتر
می
ره،
پرپر
میاد،
درجه
دار
صدای
خنده
ش
میاد
ولی
این
ترازو
بی
درجه
ست،
می
کشنم،
مفت
می
خرنم
آدمای
من
آدمک
ن،
قیمتی
نیستن
و
بی
رقمن
من
ورم
ملتهب
تاریخ
توو
گلوی
جغرافیا
عافیت
خیره
چیزی
نیست
نگو،
عیبه
قافیه
و
نظیر
عشق
از
دستم
در
رفت
حالا
مونده
زشت
مونده
چرک
مونده
گریه
به
دل
که
به
دل
راه
داره
نگیری
به
دل
(باشه)
حبابی
از
جنس
خیال
احاطه
کرده
مدار
افکارم
بی
اراده
می
ره
انگشت
اشاره
سمت
ابرا
می
کشم
نفس
منم
اون
نقاش
خلاق
سیاهن
و
خون
قه
قه
به
هق
هق
می
چکه
رو
قلبامون
جدا
از
هم
اما
کنار
هم
باهم
لبالب
دوتا
لب
عدل
و
نظم
بی
شکل
و
نقطه
ایم
وسط
پرگار
می
دمم
سوت
می
شم
سمت
اَشکال
خیالم
راحته
به
خدا
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
پشت
این
ابر
ها
یه
چشمه
ست
جوشان
گریه
ست
رگبار
بی
امان
این
گونه
ها
تشنه
ست
محبت
بعد
عشق،
قبل
حسادت
نفرت
هر
چی
داشتمو
نصف
کرد،
معتقد
به
قسمت
مژه
فر،
بلند
قد،
سقف
آسمون
حد
دوست
دار
ارتباط،
از
اجتماع
شدم
طرد
تنها
و
بی
صدا
یه
گوشه
کنج
عزلت
ریختم
از
تنگ
دل
توی
پیک
جرات
من
مستم
می
رقصم
بی
ترسم
از
بعد
این
جان
میشه
ازاد،
من
می
شم
راحت
بی
شک
ادامه
می
دم
بازم
راهم
دور
از
شهر
های
دود،
این
راه
های
آهن
مسافر
کوچولوی
این
کره
ی
کوچیکم
بگن
سفر
تمومه
من
پرها
رو
پوشیدم
تو
مسیر
برگشتم
من
یادمه
چی
دیدیم
می
دونم
یه
روز
کارمه
به
همشون
خندیدن
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
نفس
میکشی
بی
هدف،
بی
انگیزه
راه
می
ری
بی
خود
و
بی
جهت
نمی
دونی
اصلا
چی
جلو
می
برت
این
مبارزه
واسه
تو
خیلی
وقته
تمومه
مهم
نیست
کی
می
بره
مگه
اونی
که
می
بره
چی
می
بره؟
آخرش
می
ریم
همه
توام
خسته
ای
مثل
من
هرچی
که
سن
میره
بالاتر
*یری
تره
این
همه
دویدی
نتیجه
چی؟
خوشی
لحظه
ای
غمای
همیشگی
می
خوای
امروز
نشه
مثل
دیروز
حاضری
همه
چی
بدی
ولی
نمی
شه
همه
اش
غر
غر
غر،
سوال،
گله
آدم
می
زنه
بیرون
از
خونه
نمی
دونه
کجا
بره
یکی
بود
یکی
نبود
اون
بود
بعد،
نبود
بعد،
ا.
هیچی
نیست
خوبم
نمی
دونم
چرا
هرچی
که
سعی
می
کنم
نزدیک
شم
ازت
بیشتر
می
شم
دور
همش
تو
فکر،
یه
پیرهن
دیگه
ام
سوخت
آخر
شکست
اونقدری
که
فکر
می
کردم
دیدنی
نبود
سرگردونم
تو
این
شهر،
یه
حس
عجیب
قدم
می
زنم
شعر
می
گم
واسه
این
آشغالا
لباسا
زرد،
ست
زمین،
من
و
تو
تلخ
مثل
همیم
تلخ،
مثل
همیم
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
ابرا
سیان،
تا
بباره
رو
سرمون
آسمون
آسمون
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.