Текст песни Jodaee - Sattar
ردپاي
عشق
ديگر
در
نگاه
او
نشسته
نقش
من
در
بركه
هاي
چشم
او
ديگر
شكسته
آنكه
روزي
عاشقونه
گرمی
آغوش
او
بود
تكيه
گاه
خستگی
هام
ديدم
آخر
در
نگاهش
لحظه
تلخ
جدايی
رنگ
مرگ
آرزو
را
سر
به
زانو
می
گذارم
تا
نبينم
رفتنش
را
آه
من
در
سينه
ام
باش
تا
نگيری
دامنش
را
از
نگاه
من
گريزان
آن
دوچشم
پرگناهش
مي
گريزد
تا
نبينم
مرگ
عشقُ
در
نگاهش
چشم
چون
آئينه
ی
او
آن
دو
چشمانی
كه
روزی
با
نگاه
عاشق
من
لحظه
لحظه
روبرو
بود
ديدم
و
باور
نكردم
چون
غروبی
سرد
و
سنگين
اينچنين
با
من
غريبه
خالی
از
هر
گفتگو
بود
من
نمی
پرسم
كه
آمد
زيرو
و
رو
شد
آشيانم
او
نمی
خواهد
بگويد
من
نمی
خواهم
بدانم
گر
پشيمان
هم
بيايد
من
نمی
خواهم
بماند
ردپاي
عشق
ديگر
در
نگاه
او
نشسته
نقش
من
در
بركه
هاي
چشم
او
ديگر
شكسته
آنكه
روزي
عاشقونه
گرمی
آغوش
او
بود
تكيه
گاه
خستگی
هام
ديدم
آخر
در
نگاهش
لحظه
تلخ
جدايی
رنگ
مرگ
آرزو
را
سر
به
زانو
می
گذارم
تا
نبينم
رفتنش
را
آه
من
در
سينه
ام
باش
تا
نگيری
دامنش
را
از
نگاه
من
گريزان
آن
دوچشم
پرگناهش
مي
گريزد
تا
نبينم
مرگ
عشقُ
در
نگاهش
چشم
چون
آئينه
ی
او
آن
دو
چشمانی
كه
روزی
با
نگاه
عاشق
من
لحظه
لحظه
روبرو
بود
ديدم
و
باور
نكردم
چون
غروبی
سرد
و
سنگين
اينچنين
با
من
غريبه
خالی
از
هر
گفتگو
بود
من
نمی
پرسم
كه
آمد
زيرو
و
رو
شد
آشيانم
او
نمی
خواهد
بگويد
من
نمی
خواهم
بدانم
گر
پشيمان
هم
بيايد
من
نمی
خواهم
بماند
گر
پشيمان
هم
بيايد
من
نمی
خواهم
بماند
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.