Lyrics Khat E Sevom - Shakila
آن
خطاط
سه
گونه
خط
نوشتی
یکی
او
خواندی
لاغیر
یکی
را
هم
او
خواندی
هم
غیر
یکی
نه
او
خواندی
نه
غیر
او
آن
خط
سوم
منم
آن
خط
سوم
منم
مرا
بخوان
مرا
بخوان
ای
سخن
تو
سحر
عام
ای
همه
سهل
و
ممتنع
ای
تو
نهایت
کلام
تنگ
شد
عرصه
سخنای
نفست
گـره
گشا
مرا
به
مـعـنا
برسـان
پیـش
تـر
از
سـخـن
بیــا
مرا
بـخـوان
مرا
بـخـوان
کـه
خـط
سـوم
تـو
ام
گمـشــده
در
عـرصـه
خویـش
از
ابـدم
یا
ازلم
مرا
بـخـوان
که
قـصـه
ام
قـصـه
سرگـشـتـگـی
ام
بر
لب
تشنه
گیج
و
مات
جان
به
سر
از
تشنگی
ام
ای
تو
همیـشـه
همه
جـا
مـن
به
کـجـا
رسـیده
ام
اســیـر
لـعـنـتـم
هـنــوزیــا
بـه
خـــدا
رسـیده
ام
چرا
هر
آنچه
ســاخـتـم
یـکـی
یـکی
خراب
شد
چرا
حــدیـث
بــودنــم
ســـوال
بـــی
جواب
شد
قفل
معما
شده
ام
کلید
آن
به
دست
کیست
ای
که
مرا
نوشته
این
خوانده
ماندنم
ز
چیست
مرا
بخوان
که
قصه
امقصه
سرگشتگی
ام
بر
لب
تشنه
گیج
و
ماتجان
به
سر
از
تشنگی
ام
ای
تو
همیـشه
همه
جا
من
به
کجا
رسـیده
ام
اسیر
لعنتم.هنوزیا
به
خدا
رسـیده
ام
چرا
هر
آنچه
ساختم
یکی
یکی
خراب
شد
چرا
حدیث
بودنم
سوال
بی
جواب
شد
قفل
معما
شده
ام
کلید
آن
به
دست
کیست
ای
که
مرا
نوشته
این
خوانده
ماندنم
ز
چیست
Attention! Feel free to leave feedback.