Lyrics Ebaadat - Viguen
در
شب
بیماری
من
آنکه
چون
بختم
رمیده
میرسد
از
ره
پریشان
چاک
پیراهن
دریده
می
نشیند
در
کنارم
گویی
بنشیند
سپیده
سر
به
بالینم
گذارد
چون
شاخه
گل
خمیده
آنکه
برده
رنج
بسیار
از
پی
آزردن
من
آه
این
زمان
لرزد
دل
او
از
خیال
مردن
من
از
خیال
مردن
من
گویم
ای
مه
تا
سپیده
دم
از
وفا
بنشین
کنارم
گو
چه
حاصل
گر
نشینی
دمی
بعد
مرگم
بر
مزارم
گویمش
ای
نازنینم
خوش
نشستی
در
کنارم
کرده
ای
از
من
عیادت
ای
طبیب
غمگسارم
سر
به
بالین
تو
امشب
سوزد
از
آتش
تن
من
اشک
چشمانت
ببارد
ژاله
ها
بر
دامن
من
آنکه
برده
رنج
بسیار
از
پی
آزردن
من
آه
این
زمان
لرزد
دل
او
از
خیال
مردن
من
از
خیال
مردن
من
گویم
ای
مه
تا
سپیده
دم
از
وفا
بنشین
کنارم
گو
چه
حاصل
گر
نشینی
دمی
بعد
مرگم
بر
مزارم
Attention! Feel free to leave feedback.