Текст песни Saye Roshan - Justina
کناره
پنجره
نشستم
منتظر
چقدر
راه
دوره
و
آیندم
مبهمه
نگاهم
خیره
رو
سنگ
فرشای
کوچس
تمام
ذهنم
اما
درگیر
و
مختله
صدای
مادرم
تمومه
باورم
نگاه
آخرم
سکوت
خواهرم
آخ
چقدر
سنگینه
نگاهای
خواستگار
پیرم
من
ترس
دارم
ازینکه
کنارش
بشینم
ولی
من
اونو
یه
راه
نجات
دیدم
باید
ازین
زندان
رفت
پدر
و
برادرم
نگهبانه
زندانن
مادرم
تمام
جوونیش
پایمال
شد
از
همون
13سالگی
پا
به
ماه
شد
پدرم
یه
جوونه
عصبیه20ساله
بود
که
منو
مادرمو
مثله
پولاش
لیست
داده
بود
نگاهش
حریص
رو
زنایی
که
رنگ
دارن
میخندن
موهاشون
پیداس
و
آزادانه
میگردن
مادرم
اما
همیشه
پنهان
بود
تو
سیاهیه
چادرش
که
حس
یه
زندان
بود
زور
بود،
بهشت
دروغ
بود
تا
وقتی
برادرم
مثله
پدر
نبود
تا
وقتی
سیلیاش
رو
صورت
من
نبود
بودم
خواهرانه
عاشقش
بودم
اما
کینه
هام
جمع
شدن
کیسه
ی
زهر
شدن
و
من
تبدیل
به
عقرب
شدم
چقدر
فکر
کردم
به
فرار
ازین
جهنم
ولی
تحمل
نداشتم
بهم
بگن
یه
هرزم
بترسم
از
آدما
و
بهم
بخندن
ندونن
از
زندگیمو
بهم
بگن
بد
دنیا
تنگ
شده
برام
نفس
سخت
شده
برام
جایی
که
من
میشم
داراییه
شخصی
جایی
که
بهم
میگن
باید
ترسید
محو
بشی
خودتو
گم
کنیو
مرد
بشی
جایی
که
فقط
تنم
آدم
نیستم
جایی
که
عقب
نرم
راحت
نیسمتم
نمیشه
از
اثر
پروانه
ای
حرف
زد
از
کرم
چالها
و
گذشتها
دم
زد
تا
کی
باید
برای
من
موعضه
کنن
من
غرق
بشم
تا
بقیه
معجزه
کنن
تا
کی
لبامو
ببندم
و
داد
نزنم
تا
کی
نیازمو
خفه
کنم
جار
نزنم
تا
کی
بخندن
بهم
و
منم
تایید
کنم
تا
کی
بشینمو
رویاهامو
تبعید
کنم
تا
کی
عشق
بدم
خیانت
پس
بگیرم
تا
کی
پنهان
شم
از
ترس
نر
بمیرم
نه
نمیخوام
شبامو
کنار
این
پیرمرد
صب
کنم
من
میخوام
عاشق
شم
با
دنیا
صلح
کنم
میجنگم
برای
حقام
که
ناحق
شد
میجنگم
برای
دنیام
باور
کن
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.