Текст песни Geryeh Abbr - Viguen
زدریای
کبود
ابر
سیاهی
سحر
شد
بر
فلک
چون
دود
آهی
زدریاها
به
صحراها
گذر
کرد
به
هر
بام
و
به
هر
گلشن
نظرکرد
گلی
پژمرده
دید
و
سرفکنده
گرفته
دررخش
غم
جای
خنده
شده
از
تشنگی
سوزان
وکوشد
مگراز
جام
ابر
آبی
بنوشد
چنان
آشفته
شد
آن
ابر
و
بی
تاب
که
شد
از
گریه
سرتا
پای
او
آب
زبالا
سوی
پایین
شد
روانه
به
گل
جان
داد
و
خود
رفت
از
میانه
تو
همچون
آن
گلی
ای
جان
فدایت
من
آن
ابرم
که
جان
ریزم
به
پایت
تو
همچون
آن
گلی
ای
جان
فدایت
من
آن
ابرم
که
جان
ریزم
به
پایت
چنان
آشفته
شد
آن
ابر
و
بی
تاب
که
شد
از
گریه
سرتا
پای
او
آب
زبالا
سوی
پایین
شد
روانه
به
گل
جان
داد
و
خود
رفت
از
میانه
تو
همچون
آن
گلی
ای
جان
فدایت
من
آن
ابرم
که
جان
ربزم
به
پایت
تو
همچون
آن
گلی
ای
جان
فدایت
من
آن
ابرم
که
جان
ریزم
به
پایت
1 Geryeh Abbr
2 Afsaneh Layli Va Majnoon
3 shokoufeha
4 Raghse Laleh
5 Dare Basteh
6 Tanhaee
7 Choopan
8 Sari Gelin
Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.