Maziar - Sar Gashte текст песни

Текст песни Sar Gashte - Maziar




آن مرغک سرگشته،که پرپر زد و گم شد
در ظلمت چشمان سیاهت،مرغ دل دیوانه ی من بود
آن قصه ی دیوانه ی زنجیر به گردن
که از شهر گریزان شد و با قافله ها رفت
یک گوشه از افسانه ی من بود
آن خون سیاوش،که گیاهی شد و رویید
با داغ دل لاله ی صحرا،یک قطره ز پیمانه ی من بود
آن ناله ی جانسوز، که پیچید بر افلاک
با شیون هر مرغ شباهنگ،از این دل دیوانه ی من بود
آن ناله ی جانسوز، که پیچید بر افلاک
با شیون هر مرغ شباهنگ،از این دل دیوانه ی من بود
گر شهر مرا راند،که مجنون وفایم
سرگشته ی تو،عاشق بی رنگ و ریایم
چون رفت دگر این دل دیوانه ز دستم
زنجیر بیارید و ببندید به پایم
آن مرغک سرگشته،که پرپر زد و گم شد
در ظلمت چشمان سیاهت،مرغ دل دیوانه ی من بود
آن قصه ی دیوانه ی زنجیر به گردن
که از شهر گریزان شد و با قافله ها رفت
یک گوشه از افسانه ی من بود




Внимание! Не стесняйтесь оставлять отзывы.